تاریخ : یکشنبه 92/11/13 | 2:49 عصر | نویسنده : محمد حبیبی
مثل باد در صحرا
در شتاب بودی تو
سوی نهر می رفتی
فکر آب بودی تو*
تشنه بودی و لب را
ذره ای نکردی تر
از تو تشنه تر بودند
بچه های پیغمبر*
ناله هایشان از دور
می رسید بر گوشت
سوی خیمه ها رفتی
مشک آب بر دوشت*
دشمنان ولی ناگاه
بر تو حمله آوردند
دست پر توانت را
از بدن جدا کردند*
لحظه های آخر هم
گر چه بی صدا بودی
باز غصه می خوردی
فکر بچه ها بودی
.: Weblog Themes By Pichak :.